همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

تحول

طرح تحول سلامت که در دولت یازدهم انجام گرفته است و در حال تکمیل نهایی است یکی از بزرگترین و بهترین طرحی است که در نظام جمهوری اسلامی تا به حالا شکل گرفته است و این طرح در راستای آرمانهای انقلاب و عدالت اجتماعی شکل گرفته است.گرچه این طرح میتوانست خیلی سالها پیش انجام میگرفت ولی بهرحال کار بزرگ و قابل تقدیریست که در این دولت شکل گرفته است و باعث آرامش و امید مردم در بحث بهداشت و سلامت شده است.مردم ایران از روز اول انقلاب تا به امروز کارنامه نظام و دولتها را بر اساس حرکت به سمت تحقق آرمانهای انقلاب میسنجند و اعتقاد اکثریت مردم بر این است که با توجه به اینکه کارهای بزرگی برای آبادانی کشور صورت گرفته است باز میتوانست کارهای بیشتری بخصوص در زمینه عدالت اجتماعی شکل میگرفت و انتظار مردم کارهایی در حد همین طرح تحول سلامت است که به راحتی میتوان لبخند رضایت را بر لبان مردم دید.کشور به شدت نیاز به انجام طرح های تحول در زمینه های اشتغال..مبارزه با فسادهای اداری و اقتصادی..توجه به نیازهای جامعه کارگری کشور و موارد دیگر دارد و مادامی که دولتی در عمل و نه در شعار در راستای این طرحهای عدالت محور گام بردارد باعث افزایش رضایتمندی مردم نسبت به دولت و نظام اسلامی خواهد شد که همان تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی است.

شاندرمن من دلم خیلی گرفته

شاندرمن من دلم خیلی گرفته

سیدمومن منفرد

سلام بر خوانندگان ارجمند وبلاگ ویژه شاندرمن

مدتی است که وقت نکرده ام به روز باشم. پیشاپیش از همه ی دوستان عذر می خواهم

شاندرمن من دلم خیلی گرفته

شاندرمن، ای سرزمین شهد و شکر، ای سرزمین شیرینی ها، ای سرزمین شعر دلم تنگِ تنگ است. شاندرمن من، امروز تالش و فرهنگ آن در برهه ی بسیار بدی قرار گرفته است. عده ای خود را خورشید تابان تالش و تالش شناسی می دانند و تمام زحمات دیگران را به نام خود ثبت می کنند. شاندرمن، ای شاه نشین سرزمین تالش، ای میان دو شاه نشین قلعه های لیسار و قلعه رودخان فومن دلم خیلی گرفته؛ زیرا کوره قو جای بلبل نشسته؛ زیرا عقاب جوجه را به دهان گرفته و در آسمان ها در حال جولان دادن است. شاندرمن من، دلم برای لِدوی تالش تنگ شده، لِدو کجایی که رَمَه اسپَه خوابش برده و رمه و گوسفندانت را به گرگ سپرده است. لدو، تالش در خودش گم شده است و افرادی داعیه ی تالش را دارند که خود تالش نیستند و با نام تالش به خیلی جاها رسیده اند. شاندرمن من، اوره بند تو کجاست که روزی اوراتوهای تاریخ در آن حکمرانی می کردند؛ همان پادشاه آرگیشتی که به پادشاه تالش دستبند مفرغی را هدیه داد. تالش باید بپاخیزد و سکوت را بشکند تا هر کس و ناکسی خود را اظهر من الشمس آن ننامد. تالش تالش است، تالش باید به داشته های فرهنگی اش ببالد. تالش هزاران داتام، شیخ زاهد، عبدالقادر،عبدالفتاح و ... دارد. تالش از آن روزی که میللر، ستوده، ابراهیم صفایی، هارون شفیقی، بازن،عبدلی، مسرور، شمسی پور،آقاجانی و ... برایش دست به قلم شدند دارای چند صد شاعر، پژوهشگر، محقق و تالش شناس و فعال فرهنگی شده است. چرا بعضی ها باید خود را تنها نمایندگان تالش در عرصه های فرهنگی هنری بنامند. تالشان باید حرکت کنند و با تصمیم درست و منطقی خود جلوی چنین افرادی بایستند. تالش فقط یک نفر نیست. تالش در درازنای تاریخ با باله روس، داتام، شیخ زاهد ، شیخ عبدالقادر، ساروخان، خادم بیگ، رستم کلاه چرمینه، نجفقلی بیگ، امیره ساسان و .... به میدان آمده و هرگز تنها نبوده است. تالش نیازمند صداقت است. تالش نیازمند اتحاد و همدلی قومی است. اما با چه افرادی؟ البته با افراد راست کردار، نه با افرادی که خود را تمام تالش می دانند و تالش را در خود خلاصه می کنند؛ زیرا تالش مجموعه ای از همه ی افرادی است که از آستارا تا شفت در آت زندگی می کنند. تالش ارث پدری هیچ کس نیست.

تالشان می دانند چگونه باید تصمیم بگیرند و چگونه مقابل حرکت های اشتباه افراد بمانند. 

ما باید ارزش ذخیره گاه های فرهنگی تالش را بدانیم و از تمام پتانسیل های آن جهت پیشبرد اهداف تالش شناسی بهره ببریم. تالش به یک فرد متکی نیست. تالش، تالش شناس مغررو نمیخواهد. تالش انسان دلسوز می خواهد که مانند چشمه سارانش صاف و زلال باشد و مانند آب دره هایش به رودخانه خروشان ریخته و به دریا برسد نه که مانند چکه آبی خشک و خشک و نابود شود.

تالشم  من تالش

من همنشین لِدواَم

من با فتره لس به جنگ زور و تزویر و ریا می روم

من ابر تیره ی خورشید تالش را از میان بر می دارم

تا خورشید واقعی خودش را نمایان سازد

من تالشم تالش

من هم قرین ببر تالشم

من همپای داتامم

من سرباز جنگ های کادوس علیه دشمنانم

من همراه ذوالقرنین قرآن کوروش کبیرم

من تالشم تالش

من مانند چشمه ی کوهساران زلال و صافم

من کوه استوارم

من دژگاه نوئَه دی و مریانم

من حیران آستارایم

من تالشم تالش

من پونوسم

در سرزمین تالش می رویم

من گلی از گل های باغ و بوستان تالشم

من کمر خم نمی کنم

من مانند اَلاشِ تالش سرافرازم

من تالشم تالش

من به مانند کیش سرسبزم

من برادر چرمَه لیوه هستم

من موانع سر راه تالش را از میان بر می دارم

من تالشم تالش

سرزمینم تالش است

وطنم شاندرمن، ماسال، تالشدولاب

همسایه ام آذربایجان

من تالشم تالش

سرزمینم تالش

وطنم پره سر، فومن،ماکلوان، لیسار

آری لیسار همان قلعه ی میان نی زار های تالش

پناهگاهم دیوه لونه، قلعه رودخان، فلعه ی شیندان

همان قلعه ای که اهریمن موفق به فتحش نشد.

من تالشم تالش

سربرافراشته روی قلعه کول ماسال ایستاده ام

و آبشار خَرِمکَش شفت را به نظاره نشسته ام

سوئَه چاله را می نگرم که چگونه ابر، دورش را احاطه کرده

ولی او نوک قله و سرش را نمایان ساخته است

من تالشم تالش

من اهورایی ام

وطنم حویق و چوبر، آستارا

ستاره ی کهکشان تالش

که با هشت پرخود بر زمین زیبا نورافشانی می کند

من آفتابم من خورشیدم

من تالشم تالش

من همراه کوروش علیه اهریمنم

سرزمینم اسالم، نوئه دی، مریان، وسکه، مینه رو

من سربرزم، من فرزند ایسپییه مزگتم

من فرزند حق و حقیقتم

من مسلمانم

من مسلمانم

من فرزند حسینم

که گفت اگر مسلمان نیستید آزاده باشید

من تالشم آریایی

نه، ماقبل آریا

همان دوران که به ما دیو می گفتند

آری دیوه که، دیوه لونه، دیوه چت

من تالشم

من تاریخم

من ماقبل تاریخم

خانه ام در غارها بود

غار آویشو

غاری که آب در آن فرو می رود

آری من تالشم شاندرمنی ماسالی تالشدولابی کرگانرودی فومنی آستارایی شفتی ماکلانی

من حقیقتم من مسلمانم من نشانه ی خدا روی زمینم من اشرف مخلوقاتم

من..............................

دستم را بگیر ای شهید..

عشق یعنی استخوان و یک پلاک

آری! عشق یعنی استخوان و یک پلاک..

عشق یعنی تو..

یعنی همین تکه استخوان­های پاک­ و همین پلاک خاکی­ات..

عشق یعنی تو

یعنی 28سال غریبانه دور از خانه و کاشانه..

28سال گمنامی

عشق یعنی تو، که غریبانه جان دادی و انتظاری اینگونه را برایمان رقم زدی..

عشق یعنی تو، یعنی مادرت!

آری عشق یعنی مادری که تمام این سال­ها را چشم براهی کشید و نتوانست فراقت را تاب بیاورد، و پرکشید..

ناصر جان!

چگونه از عشق بگویم!

چگونه تو و همرزمانت را توصیف کنم در حالی که زبانم قاصر است!

دست و پایم در گِل مانده است!

و وجودم را گناه فرا گرفته..!

چگونه با زبانی که هر روز گناه می­کند تو را بخوانم!

چگونه با چشمی که هر روز شهوترانی می­کند به چشمانت نگاه کنم!

چگونه صدایت کنم وقتی تمام وجودم آغشته به دنیا پرستی است!

ناصر عزیزم!

یادم است که وقتی وصیت نامه­ات را می­خواندم غرق در شرمندگی بودم..

اشک پهنای صورتم را گرفته بود!

نوشته بودی:

"نمی­خواهم که مُهر خیانت برجبینم بکوبند و داغ فراق یاران در دل داشته باشم..!"

اما ما چه بگوییم ناصرجان!

ما چگونه بوده ایم!؟

چقدر در فراق یاران سوخته ایم!؟

آیا جز خیانت به خون شهدا کاری کرده ایم؟!

رفتارمان، گفتارمان، چگونه بوده است؟!

برای حجاب و ناموسمان چه کرده ایم؟!

زنان و دخترانمان چگونه در اجتماع ظاهر می­شوند؟!

امر به معروف و نهی از منکر را زنده نگه داشته ایم؟!

نمی­دانم چه بگویم!

بغض دارم..

لرزش دستانم و صدایم و ریزش اشک­هایم امان نمی­دهند..

دلم سنگین است..

کاش لیاقتی بود.. کاش..

پ ن:

ناصر عزیز!

دعاکن روحم، نفس تازه کند.

دعا کن به برکت حضورت جانی تازه بگیرم..

می­خواهم صراط مستقیم را دوباره تجربه کنم..

دستم را بگیر ای شهید.. 

 

یا علی

فرصت

توصیه «ریچارد برانسون» برای کسب و کار موفق

 

کسب و کار موفق تنها یکی از جنبه های زندگی ریچارد برانسون است. این کارآفرین بریتانیایی که لقب سر را هم دریافت کرده و ثروتش از ۴ میلیارد دلار نیز فراتر می رود، پیش از آنکه یک کارآفرین باشد، یک ماجراجوست.

ماجراجویی های که، از سفر با بالن گرفته تا سفر با قایق شخصی، گاهی حتی زندگی او را نیز به خطر انداخته اند. او همین ماجراجویی ها را به دنیای کسب و کار نیز آورده است. هرچند بسیاری او را تنها به خاطر شرکت پخش موسیقی Virgin می شناسند اما برانسون طیف وسیعی از شاخه های کسب و کار، از نوشابه سازی گرفته تا ساخت فضاپیماهای مسافرتی، را امتحان کرده و هرگز از ورود به عرصه های جدید نهراسیده است. شرکت او یعنی گروه ویرجین که اکنون در نزدیک به ۲۰ شاخه گوناگون فعال است در سال ۲۰۱۱ درآمدی معادل ۲۱.۳ میلیارد دلار درآمد کسب کرد. برانسون در یادداشت زیر، به جوانانی که قصد دارند وارد فضای کسب و کار شوند، توصیه هایی کرده است

 

شکر...

 

 

پروردگارا 

             

داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

                            

چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است. 

 

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست